آکورد آهنگ شاهنامه

گامنو
ریتم پیشنهادی 6/8 سنگین
گام اصلی: Em

تغییر گام

ویژه کاربران اکانت پایه لامینور

قابلیت ساده سازی با کاپو برای کاربران اکانت پایه می باشد. با پرداخت ماهانه 15000 تومان از این قابلیت استفاده کنید!

دریافت اشتراک اکانت پایه
Em
کنون رزم سهراب و رستم شنو
Am
 دگرها شنیدستی این هم شنو
Em
همی تاخت سهراب چون پیل مست
Am
 کمندی به بازو کمانی به دست
C
همی ماند رستم ازو در شگفت
B                        Em
 ز پیکارش اندازه ها برگرفت
Em
بکشتی گرفتن نهادن سر
Am
 گرفتن هردو دوال کمر
C
خم آورد پشت دلیر جوان 
Em
زمانه بیامد نبودش توان
Em
زدش بر زمین بد به کردار شیر 
Am
بدانست کوه هم نماند به زیر
C
سبک تیغ تیز از میان بر کشید
Em
 بر شیر بیدار دل بردرید
Em
بپیچید زان پس یکی آه کرد
Am
 ز نیک و بد اندیشه کوتاه کرد
C
بدو گفت کین بعد من از من رسید 
B
زمانه به دست تو دادم کلید
Em
به بازی به کویند همسان من
Am
 به خاک اندر امد چونین یال من
C
نشان داد مادر مرا از پدر
B
 ز مهر اندر آمد روانم به سر
Em
کنون گر تو در آب ماهی شوی 
Am
وگر چون شب اندر سیاهی شوی
C
بخواهد هم از تو پدر کین من
Em
 چو بیند که خاک است بالین من
Em
کنون رزم سهراب و رستم شنو 
Am
دگرها شنیدستی این هم شنو
C
از این خویشتن کشتن اکنون چه سود
Em
 چونین رفتن و این بودنی کار بود
Em
از این نامداران گردنکشان 
Am
کسی هم برد سوی رستم نشان
C
 که سهراب کشته است و افکنده خار 
B
تورا خواست گردن همی خواستار
Em
چو بشنید رستم سرش خیره گشت
Am
 جهان پیش چشم اندرش تیره گشت
C
بپرسید زان پس که آمد به هوش
B
 بدو گفت با ناله و با خروش
Em
که اکنون چه داری از رستم نشان 
Am
که کم باد نامش ز گردنکشان
C
بدو گفت هریدون که رستم تویی
Em
 بکشتی مرا خیره از بد خویی
Em
ز هر گونه ای بودمت رهنما 
Am
نجنبید یک ذره مهرت ز جای
C
چو برخواست آواز کو ز برم
Em
 بیامد پر از خون دو رخ مادرم
Em
همی جانش از رفتن من بخست
Am
 یکی مهره بر بازوی من ببست
C
مرا بگفت کین از پدر یادگار 
B       Em
بداروم ببین تا کی اید به کار
Em
کنون بند بگشای از جوشنم 
Am
برهنه نگه کن تن روشنم
C
چو بگشای و خفتان و آن مهره دید 
B
همه جامه بر خویشتن بر درید
Em
همی گفت که ای کشته بر دست من
Am
 دلیل و ستوده به هر انجمن
C
همی ریخت خون همی کند موی
Em
 سرش برد ز خاک پر از آبرویی
Em
بدو گفت سهراب که این بدتریست
Am
 به آب دو دیده نباید گریست
C
از این خیشتن کشتن اکنون چه سود
Em
 چنین رفت و این بودنی کار بود
Em
کنون رزم سهراب و رستم شنو 
Am
دگرها شنیدستی این هم شنو
C
از این خویشتن کشتن اکنون چه سود
Em
 چونین رفتن و این بودنی کار بود
ارسال شده توسط وحید تاجیک

دیگر ترانه‌های : گامنو

دیدگاه ها(0 دیدگاه)

ورود و ثبت نظر
ثبت نظر تنها برای کاربران عضو امکان پذیر است

دیدگاهی برای این آکورد موجود نیست. اولین نفری باشید که نظر خود را در رابطه با این ترانه بیان میکند!

1x 2x 3x 4x 5x

دسترسی‌ها